آرمانآرمان، تا این لحظه: 17 سال و 26 روز سن داره

آرمان روان

آرمان و مهموناش

چند روز گذشته ما مهمونای خیلی خیلی عزیزی داشتیم. دوستای دوران دانشگاه مامانی با خانواده هاشون از شهرکرد اومده بودن. هرکدومشون هم یه پسر گل داشتن. آروین 4 ساله و کیامهر 2 ساله. آرمان خیلی خیلی خوشحال و ذوق زده شده بود. البته منم همینطور. پسرم تو این چند روز خیلی با دوستاش خوب رفتار کرد و با وجود اینکه مریض بود ولی دایم مشغول بازی و شیطنت با دوستاش بود. خلاصه اینکه همگی چند روز رویایی رو سپری کردیم. با یاد خاطرات خوب و شیرین گذشته. دوستان عزیزم امیدوارم هرجا هستید همیشه خوشحال و شاد و سالم باشید. دوستتون داریم و ازتون ممنونیم بخاطر لحظات زیبایی که برامون ساختین. ...
24 بهمن 1391

یه دنیا تاخیر

سلام گل پسرم. عسل مامان ببخشید که تو این مدت نتونستم بخاطر مشغله کاری زیاد(خیلی زیاد) هیچ پستی برات بذارم . میخوام اینو بدونی که مامانی عاشقته و دیوونه وار دوستت داره و بهت افتخارمیکنه. بخاطر همه چی و مخصوصا کارنامه های درخشانه این چند ماهه که همه فاکتوراش خ خ یعنی خیلی خوبه. بجز ژیمناستیک که اونم بخاط وزن زیاد و کم تحرکی شماست و البته علاقه زیادت به خوردن فدات شم       تو این مدت خیلی خوب با دوری مامان و بابات کنار اومدی. هرچند خونه مامان جون و باباجون حسابی خوش گذروندی. جا داره که همینجا از زحمتها و دلسوزیهای هر دوشون خیلی خیلی خیلی خیلی تشکر کنم. چون از هیچ کاری برای شادی و سلامتی تو دریغ نمیکنن. باباجونی و ما...
11 بهمن 1391
1